سلام؛

چند روز پیش داستانی در مورد پیشرفتِ اشخاص ، در مشاغل و فعالیت ها میخواندم و تمثیلی جالب در این داستان توجه مرا به خود جلب کرد: ((در زندگی مرغابی نباشید بلکه همیشه برای عقاب شدن تلاش نمایید...))

گاهی با اشخاصی در زندگی مواجه میشویم که تمام وقت خود را صرفِ نق زدن و شِکوه و شکایت از روزگار میکنند،در میهمانی ها تا از اوضاع کار و اقتصاد میپرسی شروع به گله و آه و افسوس میکنند و در خانواده نیز همیشه افرادی افسرده و گوشه گیرند،آنها با توجه به تمثیل بالا عده ای مرغابی هستند که در طول زندگی گرد یک حوض کوچک میچرخند و مدام از شرایط گله میکنند.عده ای دیگر اما به محض ورود به مجالس و گفتگوها به مخاطبین انرژی میدهند و همیشه خاطراتی از وقایع زیبا و خنده دار در کار و زندگیشان تعریف میکنند و از پیمودن مسیر پیشرفت بسیار خرسندند،آنها هم حتما عقاب های این تمثیلند.

اما سوال من این است که آیا این تمثیل در مورد همه صادق است؟یعنی هرکه شکایتی دارد و از وضع موجود ناراضیست ، ناشکر و مرغابی صفت است؟!!

به نظر من که این چنین نیست،خیلی ها در بهترین ایام جوانیِ خود تلاش نموده و حالا بدلایل غیرشخصی وکاملا اجتماعی و محیطی به نتیجه ی دلخواه نرسیده اند.خیلی ها هم زمانی که بقیه پا روی پا انداخته بودند و میخوردند و میخوابیدند در تلاش برای ساختن آینده بودند و در آخر با رسیدن به 40سالگی از اشتباه بودن مسیر تعریف شده برای پیشرفت مطلع میشوند.بنظرم شکایت کردن یک کرمانشاهی از وضع موجود پس از زلزله،شکایت دانشجوی دکتری دانشگاه دولتی از نبود کار مناسب ، شکایت مرد60ساله ی بازنشسته از آلودگی هوا در حالیکه مجبور به مسافرکشی شده،شکایت سپرده گذاران موسسات ورشکسته،شکایت کولبران خسته،شکایت قهرمانان المپیکی مقروض و امیدوار به حمایت، شکایت بیماران ِخاص و تولیدکنندگان داخلی و...از جنس مرغابی ها نیست،گاهی عقاب ها را نیز اگر در قفس زندانی کنی ، افسرده میشوند یا از دیارت مهاجرت میکنند و میروند...خستگی برخی از افرادِ این جامعه، خستگیِ آفتاب ِلبِ بامیست که امیدی به فرداهای بهتر ندارد...


علی دهقانی