http://s8.picofile.com/file/8322809176/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA_%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%D9%84.jpg

خروس خوان

نوشته هایی نه چندان بیخودی به قلم علی دهقانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

دید و بازدید های نوروزی و شیرینی های آن!!

(( اسامی و اطلاعات این داستان، کاملا کذب و بی پایه  است حتی همین جمله! ))

در عصر بهاری یکی از ایام نوروز برای رفتن به خانه ی آقای عظیمی که از بزرگان فامیل بود، آماده می شدیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی دهقانی

آرامشم چیز خوبیه


آقا ما با اجازتون چند روز پیش در حال مطالعه بودیم که یهو چشممون روی یه کلمه ترمز زد و رفتیم توو فکر؛آرامش،چه چیز خوبی!چه عنصر ارزشمندی!اصلا چقدر خوبست که ما در خانه و خانواده آرامش داریم،اصن همین آرامشِ درون خانوادگیه که سبب میشه جامعه  هم آروم باشه و مردم الکی به جون هم نیوفتن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی دهقانی

پرتقال های علامه (قسمت آخر)


قسمت آخر


با سپری شدن دیدارهای سخت و نسبتا سنگینِ قبل،حالا باید با تیم جوان و جویای نامِ اقتصاد96بازی میکردیم.برای این مسابقه تمرین کرده و آماده بودیم. البته ازآنجا که وزن بچه های ما ، دوبرابر اقتصادی ها بود از ابتدا تنه زدن و ردشدن روی حریف در دستور کار ما قرار گرفت و بنده،ذلی و کهن مامورین اجرای این تاکتیک پیچیده بودیم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی دهقانی

سرگذشت پرتقال های علامه(قسمت1)

گاهی میشه توو جدی ترین شرایطم خندید و سخت ترین کارها رو آسون گرفت و راحت بود...

یادمه مسابقات فوتسال بین دانشکده ای در دانشگاه برگزار میشد و تیم های زیادی برای عرض اندام در دانشگاه در این مسابقات ثبت نام کرده و برای پیروزی بشدت تمرین میکردند...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی دهقانی