بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست!
این چندمین شب است که خوابم نبرده است
از باغ میبرند چراغانیات کنند