با گذشت دو هفته، تیم به روحیه و انگیزه ی
کاذبی که در قسمت قبل بهش اشاره کردم رسیده بود و برای تقابل با تیم استقلال حقوق
که یک تیم نسبتا ضعیف در لیگ شناخته میشد و با مشکل محرومیت بازیکن اصلی خود روبرو بود
حسابی آماده شده بود.قبل از مسابقه برای اولین بار زودتر در زمین حاضر شدیم...
با فرا رسیدن وقت مسابقه ایزد جهت گرفتن لباس های تیم((همان
علتی که بخاطرش تیم دادیم)) فراخوانده شد و در این لحظه بود که مضحک ترین و مزخرف
ترین لباس های ورزشی با رنگ نارنجیِ فسفری به تیم ما اعطا گردید...
گاهی میشه توو جدی ترین شرایطم خندید و سخت ترین کارها رو آسون گرفت و راحت
بود...
یادمه مسابقات فوتسال بین دانشکده ای در دانشگاه برگزار میشد و تیم های زیادی
برای عرض اندام در دانشگاه در این مسابقات ثبت نام کرده و برای پیروزی بشدت تمرین
میکردند...
سلام دوستان خروس
خوانی عزیز؛ آغا(همون آقا
منظورمه)اومدم اینجا اول چندتا نکته کلی رو خدمت شریفتون عرض کنم که فک کنم بد
نیست بدونید.
-دوستان خاطراتی که
مینویسم خیلی