روزی روزگاری در غرب ، اختراعی که در ابتدا به نظر سازندگانش( برادران لومیر) چیز بی اهمیتی تلقی میشد و به آن : پدیده کسالت بار! می گفتند، در حال خلق یک زبان جدید بین المللی برای تمام  افراد کره زمین فارغ از نژاد و عقیده بود: زبان سینما!
***
همان طور که در مراسم اسکار امسال ریتا مورینا از یکی از بزرگترین کارگردان های سینما نقل کرد:" در این جهان سه زبان جهانی وجود دارد : ریاضیات ، موسیقی و فیلم!"... این زبان آخری یعنی فیلم جامعیت بیشتری نسبت به بقیه هنرها دارد. هنگامی که شما از تماشای یک فیلم لذت میبرید یعنی آن اثر دارای یک فیلمنامه پخته و جذاب بوده= هنر ادبیات؛ همچنین به این معنی است که موسیقی متن فیلم با فرم آن هماهنگ  و دارای ریتم مناسبی است.
***
یک فیلم خوب سرشار از بازی های خیرکننده است که خاستگاه آن از هنر تئاتر و نمایش سرچشمه میگیرد،  وتمامی این هنر ها ( موسیقی و ادبیات و نمایش) بدون داشتن یک کادر مناسب و در اصطلاح بدون " داشتن دوربین خوب" بی فایده و بدون معنی تلقی میشود. همین پیچیدگی و ظرافت در کار با انواع هنر ها سبب آن شده که هنر سینما به یک پدیده مدرن و جذاب تبدیل شود.
اما به راستی سینما هنر است یا صنعتی که صرفا برای سرگرمی بوجود آمده؟!

 جواب سوال بالا سال های سال باعث بحث میان بسیاری از متفکران و منتقدان شده ولی در مقابل اتفاقی که مورد نظر ماست بسیار بی اهمیت به شمار میرود. جدا از بحث هایی که در مورد مرگ سینما در ایران در این چندین سال اخیر به گوش میرسد، اوضاع سینمای جهان هم نسبت به سال های نه چندان دور بسیار وخیم و حتی در معرض نوعی توهین می باشد!
***
مرگ سینما در ایران در مقایسه با مرگی که برای آن در جهان رقم خورده از دو جنس متفاوت  است. در ایران از نوع نابودی مخاطب گسترده  و در جهان مقوله عوض شدن ماهیت فیلم های روز. سینمای هالیوود که سهم عظیمی از سرگرمی عاشقان فیلم را در سراسر دنیا تامین می کند ، با ورود دیجیتال به صنعت سینما به کلی دگرگون ، و به معنای واقعی کلمه ، توسط ابرقهرمانان و کتاب های کمیک    تسخیر شده است!
 
زیاد شدن فیلم های ابرقهرمانی و جلوه های ویژه رایانه ای در فیلم های هالیوود ، البته باعث بالا رفتن گروهی از مخاطبان شده که اتفاقا سینمای ایران از جذب آن ها به سالن های سینما   عاجز است:گروه سنی کودکان و نوجوانان،  اما همان قدر که تکنولوژی در خلق صحنه های عظیم و باورنکردنی موفق بوده و هرسال فیلم های آکادمی نسبت به سال قبل در این زمینه پیشرفت زیادی داشته اند، به همان اندازه در مقایسه با خلق شخصیت های بزرگ و داستان پردازی های شاهکار در فیلم های دهه ی 70 و 90 میلادی (دوره ای که در آن اتفاقی که برای سینما رقم میخورد بی شباهت به انقلاب رنسانس نیست!)  کاملا شکست خورده وحتی یک پس رفت عظیم محسوب میشود!
***
شخصیت های بزرگی مثل دون کورلئونه ، پدرخوانده سینما، حالا دیگر فقط دستمایه هجویات انیمیشن هایی مثل زوتوپیا میشوند و هالیوود از تکرار یا خلق آثاری که پتانسیل کلاسیک شدن را داشته باشند کاملا درمانده شده . پرسوناژهای  عمیق و انسانی،  مانند لئون ( لئون حرفه ای 1994) در فیلم های اکشن دیگر کمتر ظاهر میشوند و جای خود رو به کشتی گیر های هیکل مندی مثل راک یا سوپر مدل هایی که تعدادشان کم هم نیست ، داده اند!
                                                       
در یک کلام سینمای مولف از بین رفته .کارگردان های صاحب سبکی مثل فرانسیس فورد کاپولا و استنلی کوبریک دیگر در هالیوود پیدا نمیشوند. این تشبیه را همه مخاطبان سینما درباره هالیوود بارها شنیده اند: " کارخانه رویا سازی!" ... در چند سال اخیر از قرن 21 ، رویا های این کارخانه شبیه بهم شده و خالی از خلاقیت! با این که شاید در نگاه مخاطب عام ( نسل جوانی که تا به حال اسم آلفرد هیچکاک به گوشش نخورده و در نتیجه درکی از تعلیق و سینمای قصه گو ندارد)، زرق و برق جلوه های ویژه و دیجیتالی که مدام در حال بهتر و شگفت انگیز تر شدن است باعث شود در مقابل این نظر جبهه بگیرد. 
***
و اما رقیب سینما که از دشمن قبلی اش تلویزیون به مراتب خطرناک تر و سرعت رشدش هم بسیار بالا است؛ گوشی های موبایل و تبلت، با آن قاب ها ی حقیر و کوچکشان ، نقش بزرگی را در داستان غم انگیز سینما ایفا میکنند و بسیاری از منتقدان پایان دهنده پدیده سینما را در چند دهه بعد همین وسایل و البته اینترنت پیش بینی میکنند.

***

قبلا شاهد آن بودیم که اینترنت و موبایل های هوشمند چگونه به آرامی بسیاری از ساحت های اجتماعی  و رسوم را کشت یا تعریف آنها را عوض کرد و سینما هم  به عنوان یک سرگرمی یا هنر که سالن هایش با مردمانی که باید با فرهنگ خاص این حرکت دسته جمعی ( تماشای یک فیلم) آشنایی داشته باشند؛ از این قاعده مستثنی نیست و به نظر میرسد آئین های سینما رفتن به دست فراموشی سپرده شده و از بین رفته است. برای نسل جوان دیگر تماشای یک فیلم از مانیتور بدون روح لب تاب و تبلت تبدیل به عادت شده و حتی انتظار این که آنها بتوانند لذت دیدن فضاهای بکر ، حماسی و اسرار آمیز فیلمی مانند 2001 :یک اٌدیسه فضایی را در سالن تاریک و روی پرده باشکوه سینما، در ذهن خود تصور کنند خوش باوری است!!

حال کَن و از این دست جشنواره های هنری هم بهتر از جریان اصلی سینما (سینمای بفروش عامه پسند) نیست و اصالت روزگار قدیم خود را از دست داده . دیگر  فیلمسازان اروپایی چون اینگمار برگمان ،  فدریکو فلینی و ... که آثارشان به عقیده دیوید لینچ ( بزرگترین کارگردان مستقل حال حاضر دنیا از نظر منتقدین)، روح را به هیجان و رقص می‌آورند، تکرار نمیشوند.
***
در نهایت با تمام بحث هایی که در مورد ضربه های دیجیتال به سینما داشتیم اما پیشرفت تکنولوژی باعث آن شده که بتوانیم، نابودی بسیاری از فیلم های کلاسیک و شاهکار را که اگر روی نسخه نگاتیو میماند بر اثر گذر زمان از بین میرفت، متوقف کنیم.

امیدواریم قشر روشنفکر جامعه که در بسیاری از مواقع اتفاقا سرمایه خوبی هم در اختیارش هست( چون اساسا شکم که سیر شد، انسان به یاد این میافتد که سر هم دارد!) با استفاده از آرشیو های کاملی که از شاهکارهای فیلم جهان باقی مانده محیطی را ایجاد کند که علاوه بر نمایش این فیلم ها برای دانشجویان سینما اکران این آثار ناب برای مخاطبان خاص نسل جوان هم مهیا شود تا با طعم واقعی سینما بیشتر آشنا شوند و اتفاقی که کم و بیش به صورت کافه فیلم ها در تهران شاهد آن هستیم باید برای بقیه استان های کشور هم رقم بخورد.