امروز میخواهم از یکی از بزرگترین رویدادهای ورزشیِ دانشگاه علامه طباطبائی،حکایتی شرح دهم.
شخصیت اصلی این داستان ، قبلا بارها و بارها سفارش اکید نموده که این داستان در جایی ذکر نشود و اگر هم شد اصلا و به هیچ عنوان از ایشان نامی برده نشود.بنابراین ما هم از بیان نشانی دقیق ایشان صرف نظر کرده و به اصل ماجرا می پردازیم.
سید مهدی خیاط زاده متولد مهر1374با تخلص هنری طرقه ی یزدی یکی از دوستان بسیارخوبمان است که غزل هایش بوی آشنای ماه تولدش را به همراه دارد و احساس جاری شده از قلمش مثل نوشیدن یک فنجان چای داغ کنار پنجره ای رو به منظره ای برفی، دلچسب و دوستداشتنی است
پرده ی اول
حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.